متن اصلی
سالها پیش، در شهر کویری کاشان، پیرمرد مهربانی، تصمیم گرفت جایی بسازد که هم خانهی نماز باشد و هم خانهی دانش. او آرزو داشت که بچهها و جوانها نهتنها خواندن و نوشتن یاد بگیرند، بلکه دلشان هم از نور مهربانی پر شود.
بنّاهای چیرهدست، با آجرهای کویری و نقشهای هندسی، گنبدی ساختند که وقتی زیرش میایستی، حس میکنی آسمان آبی و خورشید طلایی را در آغوش گرفتهای. مدرسه درست زیر گنبد نیمهبلندی قرار گرفت تا شاگردها در روز از خنکای حیاط لذت ببرند و شبها زیر نور ماه درس بخوانند.
میگویند که بادهای خنک کاشان همیشه از راه بادگیرهای مسجد رد میشوند، در حیاط میچرخند و بعد، آرام به کلاسها و شبستان میرسند تا گرمای کویر را فراری دهند.
امروز، وقتی وارد مسجد و مدرسه آقابزرگ میشوی، هنوز میتوانی صدای خندهی شاگردهای قدیمی و زمزمهی دعاهای پیرمردان مهربان را بشنوی. این بنا فقط سنگ و آجر نیست؛ قلب تپندهای است که قرنهاست مردم کاشان را به هم پیوند میدهد.