متن اصلی
هزاران سال پیش، در شهر باستانی شوش، دفتردارانی بودند که روی خمیر نرم گل، نشانههایی رازآلود مینوشتند. یکی از این دفترداران، مردی به نام «تیلپان» بود که مهارتش در نوشتن زبان مخصوص آغاز ایلامی زبانزد همه بود.
آن روز، فرمان پادشاه آمد که باید یک پیغام مهم نوشته شود و به شهر دیگری فرستاده شود. تیلپان گل نرم را برداشت و با دقت نشانهها را حک کرد. وقتی نوشتنش تمام شد، باید آن را مُهر میکرد. این مُهر، یک استوانهی کوچک بود که رویش تصویر یک موجود افسانهای در قایق حک شده بود.
تیلپان مهر استوانه را با آرامش روی پشت گلنبشته غلتاند. تصویر قایقسوار افسانهای ظاهر شد؛ انگار میخواست با پیام همراه شود و از رودهای پرماجرا عبور کند تا نامه به مقصد برسد.
سالها گذشت… پادشاهان آمدند و رفتند، اما این گلنبشته در دل خاک شوش آرام گرفت. هزاران سال بعد، باستانشناسان آن را پیدا کردند و دیدند که موجود قایقسوار هنوز لبخند میزند، گویی تازه از سفری دور برگشته است.
حالا این گلنبشتهی کوچک و ارزشمند در موزه لوور نگهداری میشود تا همه بدانند حتی یک تکه گل خشک هم میتواند داستانی چند هزار ساله از سرزمین ایران را برای ما تعریف کند.