شهر رویایی با کاروانسرای رویایی تر...

متن اصلی

 در دل کویری گرم، جایی هست که کوه‌های بلند و صخره‌های سرخ رنگ، نگهبانی آرام برای کاروانسرایی بزرگ هستند. کاروانسرای ایزدخواست درست کنار رودخانه و رو به روی شهری عجیب و باستانی ساخته شده است؛ شهری که به آن ایزد خواست می‌گویند و یکی از نخستین شهرک‌های مسکونی طبقاتی دنیاست!

سال‌های دور، مردمان راه‌های دور و نزدیک را با شتر و اسب‌هایشان طی می‌کردند و وقتی به ایزدخواست می‌رسیدند، خوشحال بودند که سایه‌ای خنک و پناهگاهی امن هستند. همین‌که به دروازه بلند و زیبای کاروانسرا می‌رسیدی، چشم‌هایت از تماشای کتیبه آبی‌رنگی که روی سر در حک شده بود برق می‌زد.

در حیاط پهناور کاروانسرا، مسافران قصه‌های سفرشان را برای هم تعریف می‌کردند و در اتاق‌های کوچک و ایوان‌داری که دور تا دور حیاط بودند، کمی می‌آرامیدند؛ جایی که شب پر ستاره بود و باد زمزمه می‌کرد.

کاروانسرا درست روبه‌روی شهرک طبقه‌طبقه ایزدخواست بنا شده بود؛ شهری که خانه‌هایش روی هم ساخته شده بودند، مثل قفسه‌های یک کتابخانه بزرگ! از آن طرف رودخانه اگر نگاه می‌کردی، انگار یک کشتی تاریخی در دل زمین لنگر انداخته و مردمانش داستان سفرهای دور را زندگی می‌کنند.

حالا سال‌ها از آن روزها می‌گذرد. اما هنوز کاروانسرای ایزدخواست پابرجاست و یادآور قصه‌های دور و دلبستگی مردم به سفر، امنیت و دوستی است. نگهداری از این کاروانسرا یعنی ادامه دادن قصه‌ی مردم خستگی‌ناپذیر و یاد گرفتن از شهری که نخستین بار، خانه‌ها را طبقه‌طبقه روی هم ساخته بود تا همه‌ با هم، اما در صلح و آرامش کنار هم زندگی کنند.

 

اطلاعات اثر

رسانه
نوشتاری | قصه
نوع اثر
دوره تاریخی
موقعیت سیاسی
مواد و مصالح

کلیدواژه‌ها

ارزیابی و نقطه‌نظرات

{{ reviewsTotal }}{{ options.labels.singularReviewCountLabel }}
{{ reviewsTotal }}{{ options.labels.pluralReviewCountLabel }}
{{ options.labels.newReviewButton }}
{{ userData.canReview.message }}
از همین نگارنده
قصه‌ی «شاه عباس و نگین گرد کویر»
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۶/۳
من، شاه عباس صفوی، سال‌ها پیش، وقتی کاروان‌هایم از کویر داغ عبور می‌کردند، می‌دانستم که این بیابان اگر پناه...

1

1

zeinodin
قصه‌ی «بهار و مهمانخانهٔ آجری‌اش»
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۶/۳
من، شهر بهار، از روزگاران کهن کنار دشت‌ها و کوه‌های همدان زندگی کرده‌ام. بادهای خنک بهاری و بوی خاک باران‌خ...

1

1

IMG_0736
قصه‌ی «کوه و مهمانخانه‌ی آجری‌اش»
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۶/۳
من، کوه بلند کنار کویر، هزاران سال است که اینجا نشسته‌ام. باد و خورشید، برف و باران، همه را دیده‌ام. اما یک...

1

1

IMG_0735

وارد شوید

ایمیل *
گذرواژه *