در سایه سار بیستون...

متن اصلی

در دل سرزمینی کوهستانی، جایی که عظمت کوه بیستون از دور چون نگهبانی بزرگ دیده می‌شود، مسافران خسته با شگفتی به کاروانسرای باستانی زیر پای این کوه می‌رسیدند. کوه بیستون مثل مادری مهربان سایه‌اش را بر سر کاروانسرا گسترده بود؛ انگار خودش مواظب خواب و استراحت همه مسافران بود.

روزگاری، شاه عباس صفوی خواست تا میان راهی پررفت‌وآمد، پناهگاهی بسازد که مایه آرامش دل هر رهگذری باشد. پس در دامنه همین کوه پایدار، کاروانسرایی بزرگ و باشکوه با طاق‌ها و حجره‌های فراوان ساختند؛ حیاطی با حوض و فواره، و حجره‌هایی برای استراحت، جایی برای گپ‌زدن مسافرها و نوشیدن چای گرم.

شبی از شب‌ها وقتی نسیم آرام از کوه می‌وزید و مه مهربان بر قله می‌نشست، کاروانسرا مثل گهواره‌ای امن میان زمین و آسمان آرمیده بود. کوه بیستون، بی‌صدا اما پرقدرت، مراقبِ همه بود؛ تا هیچ رهگیری بی‌سرپناه و خسته نمانَد.

حالا صدها سال گذشته و هنوز این کاروانسرای شاه عباسی بیستون با سایه کوه مهربانش ایستاده است؛ مثل قصه‌ای زنده از تاریخ، سفر، امنیت و آرامش. حفظ این بنا یعنی زنده نگه داشتن یاد گذشته و بخشیدن امید و زیبایی به آینده ما، زیر سقف همیشه استوار کوه و آسمان.

اطلاعات اثر

رسانه
نوشتاری | قصه
نوع اثر
دوره تاریخی
موقعیت سیاسی
مواد و مصالح

کلیدواژه‌ها

ارزیابی و نقطه‌نظرات

{{ reviewsTotal }}{{ options.labels.singularReviewCountLabel }}
{{ reviewsTotal }}{{ options.labels.pluralReviewCountLabel }}
{{ options.labels.newReviewButton }}
{{ userData.canReview.message }}
از همین نگارنده
قصه‌ی «شاه عباس و نگین گرد کویر»
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۶/۳
من، شاه عباس صفوی، سال‌ها پیش، وقتی کاروان‌هایم از کویر داغ عبور می‌کردند، می‌دانستم که این بیابان اگر پناه...

1

1

zeinodin
قصه‌ی «بهار و مهمانخانهٔ آجری‌اش»
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۶/۳
من، شهر بهار، از روزگاران کهن کنار دشت‌ها و کوه‌های همدان زندگی کرده‌ام. بادهای خنک بهاری و بوی خاک باران‌خ...

1

1

IMG_0736
قصه‌ی «کوه و مهمانخانه‌ی آجری‌اش»
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۶/۳
من، کوه بلند کنار کویر، هزاران سال است که اینجا نشسته‌ام. باد و خورشید، برف و باران، همه را دیده‌ام. اما یک...

1

1

IMG_0735

وارد شوید

ایمیل *
گذرواژه *