قصه مرد موتورسوار چندهزار ساله!!!

متن اصلی

در سرزمین افسانه‌ای شوش، آن‌جا که خورشید هر روز با طلوعش روی خاکِ کهن می‌تابید، دخمه عجیب پنهان شده بود. هیچ‌کس نمی‌دانست درونش چه رازی جا خوش کرده است. تا اینکه روزی، باستان‌شناس‌ها هنگام کاوش، چیزی بسیار ویژه یافتند: مجسمه‌ای از یک مرد که روی ارابه‌ای جادویی نشسته بود!

این ایزد، ریش بلندی داشت و لباس‌های زیبایی که شبیه زره بود تنش کرده بود. او روی صندلی عجیبی نشسته بود، صندلی‌ای که انگار دو دسته‌ی استوانه‌ای کنار خود دارد و آماده‌ی حرکت به سرزمین رؤیاهاست!

آن بزرگ‌مردِ افسانه‌ای، وظیفه داشت گنجینه‌ها و اسرار دخمه را نگهبانی کند. هر شب، زمانی که دوستان ستاره‌اش طلوع می‌کردند، ارابه‌اش آرام آرام می‌چرخید تا هیچ دزدی نتواند به آرامش سرزمینش صدمه بزند.خیلی سال‌ها بعد، آدم‌های امروزی آن را پیدا کردند و فهمیدند تاریخ، از آنچه فکر می‌کردند، جادویی‌تر است!

اما چرا باید از این ایزد محافظت کنیم؟این ایزد نشسته فقط یک مجسمه‌ی قدیمی نیست! او پُر از رازهای هزاران سال پیش است. اگر از او به خوبی مراقبت کنیم: بچه‌ها وآدم‌بزرگ‌ها می‌توانند داستان‌های زندگانی مردم شوش را بفهمند. شادی و دانشِ گذشته برای آینده هم باقی می‌ماند. هویت و فرهنگ ایران به همه نشان داده می‌شود.پس بیایید همه با هم، مثل نگهبان ، مراقب میراث زیبایمان باشیم تا قصه‌هایش همیشگی شوند.

اطلاعات اثر

رسانه
نوشتاری | قصه
نوع اثر
دوره تاریخی
موقعیت سیاسی
مواد و مصالح

کلیدواژه‌ها

ارزیابی و نقطه‌نظرات

{{ reviewsTotal }}{{ options.labels.singularReviewCountLabel }}
{{ reviewsTotal }}{{ options.labels.pluralReviewCountLabel }}
{{ options.labels.newReviewButton }}
{{ userData.canReview.message }}
از همین نگارنده
قصه‌ی «شاه عباس و نگین گرد کویر»
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۶/۳
من، شاه عباس صفوی، سال‌ها پیش، وقتی کاروان‌هایم از کویر داغ عبور می‌کردند، می‌دانستم که این بیابان اگر پناه...

1

1

zeinodin
قصه‌ی «بهار و مهمانخانهٔ آجری‌اش»
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۶/۳
من، شهر بهار، از روزگاران کهن کنار دشت‌ها و کوه‌های همدان زندگی کرده‌ام. بادهای خنک بهاری و بوی خاک باران‌خ...

1

1

IMG_0736
قصه‌ی «کوه و مهمانخانه‌ی آجری‌اش»
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۶/۳
من، کوه بلند کنار کویر، هزاران سال است که اینجا نشسته‌ام. باد و خورشید، برف و باران، همه را دیده‌ام. اما یک...

1

1

IMG_0735

وارد شوید

ایمیل *
گذرواژه *