دوستان بزهای کوهی قیری...

متن اصلی

در سرزمین خیلی دور و قدیمی،  گاهی آدم‌ها از قیر طبیعی چیزهای جالب و شگفت‌انگیز می‌ساختند.  یکی از این چیزها، یک جام سه‌پایه بود که سه بزکوهی مهربان نگهبان پایه‌هایش بودند!هر بزکوهی، با زانوهای تاشده و گوش‌های بازیگوش،  پای جام را گرفته و محکم ایستاده است.انگار جام را از روی زمین بلند کرده تا هیچ چیز بدی نزدیکش نشود!  چشم‌های درشت و خندان‌شان آدم را یاد قصه‌های کوهستان می‌اندازد،  انگار منتظر مهمان کوچولویی هستند تا بیاید و با جام بازی کند!این سه بزکوهی با میخ‌های مفرغی به جام وصل شده‌اند،  انگار با دستبندهای جادویی همیشه کنار دوست‌شان (جام) می‌مانند  و هرگز جدا نمی‌شوند.

جام از قیر طبیعی ساخته شده.یعنی مردم آن زمان از دل زمین، ماده‌ی سیاهی را بیرون می‌آوردند  و با هنرمندی آن را شکل می‌دادند تا همچین جام قشنگی بسازند!این جام حدود ۴۰۰۰ سال پیش ساخته شده،  یعنی بچه‌ها و خانواده‌های زیادی کسانی را داشتند  که با عشق این اثر را لمس کردند و برای جشن‌ها یا مراسم ویژه از آن استفاده کردند.

چرا باید این جام و دوستان بزکوهی‌اش را نگه‌ داریم؟چون آن‌ها نگهبان قصه‌های قدیمی و هنر مردم باستان‌اند. به ما نشان می‌دهند چطور از دل  طبیعت چیزهای زیبا و کاربردی ساخته می‌شد. یادمان می‌اندازند که دوستی، همکاری و نگهداری از چیزهای ارزشمند چقر مهم است!

پس اگر این جام سه‌پایه با بزکوهی‌های مهربانش را دیدی،  بدان که آن‌ها هنوز هم نگهبان داستان‌ها و رویاهای هزاران سال قبل‌اند  و منتظرند تا توهم بخشی از قصه‌هایشان  باشی! 🐐 🫶✨

اطلاعات اثر

رسانه
نوشتاری | قصه
نوع اثر
دوره تاریخی
موقعیت سیاسی
مواد و مصالح

کلیدواژه‌ها

ارزیابی و نقطه‌نظرات

{{ reviewsTotal }}{{ options.labels.singularReviewCountLabel }}
{{ reviewsTotal }}{{ options.labels.pluralReviewCountLabel }}
{{ options.labels.newReviewButton }}
{{ userData.canReview.message }}
از همین نگارنده
قصه‌ی «شاه عباس و نگین گرد کویر»
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۶/۳
من، شاه عباس صفوی، سال‌ها پیش، وقتی کاروان‌هایم از کویر داغ عبور می‌کردند، می‌دانستم که این بیابان اگر پناه...

1

1

zeinodin
قصه‌ی «بهار و مهمانخانهٔ آجری‌اش»
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۶/۳
من، شهر بهار، از روزگاران کهن کنار دشت‌ها و کوه‌های همدان زندگی کرده‌ام. بادهای خنک بهاری و بوی خاک باران‌خ...

1

1

IMG_0736
قصه‌ی «کوه و مهمانخانه‌ی آجری‌اش»
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۶/۳
من، کوه بلند کنار کویر، هزاران سال است که اینجا نشسته‌ام. باد و خورشید، برف و باران، همه را دیده‌ام. اما یک...

1

1

IMG_0735

وارد شوید

ایمیل *
گذرواژه *