سنگ جادو...

متن اصلی

تصور کن یک کاسه سنگی کوچک و شیک که روی بدنش نقاشی‌های برجسته حیوانات دیده می‌شود؛ مار خمیده، گاو نرو قوی، قوچ شجاع و گوسفند مهربان!  انگار هر کدام از این حیوانات آمده‌اند تا کنار هم رازهای یک داستان کهن را بگویند.این کاسه عجیب با دستان هنرمند از سنگ صابونی نرم ساخته شد.شاید روزگاری خیلی خیلی دور پزشکِ دانا آن را توی مراسم جادویی‌اش به کار می‌برد تا آدم‌های مریض را خوب کند یا دعاهای شفا روی آن زمزمه شود.

حالا این کاسه دوست‌داشتنی توی موزه‌ای دور در شهر آمستردام هلند زندگی می‌کند.و با غرور برای بچه‌ها و بزرگ‌ترها از خاطره‌های هزاران سال پیش تعریف می‌کند.پس یادمان باشد!نگهداری از این کاسه‌های جادویی یعنی نگهبانی از قصه‌ها و دانایی‌های مردم گذشته؛ هر کاسه کوچک، یک دنیای بزرگ از راز و داستان و شجاعت و امید است.

 

اطلاعات اثر

رسانه
نوشتاری | جستار
نوع اثر
دوره تاریخی
موقعیت سیاسی
مواد و مصالح

کلیدواژه‌ها

ارزیابی و نقطه‌نظرات

{{ reviewsTotal }}{{ options.labels.singularReviewCountLabel }}
{{ reviewsTotal }}{{ options.labels.pluralReviewCountLabel }}
{{ options.labels.newReviewButton }}
{{ userData.canReview.message }}
از همین نگارنده
قصه‌ی «شاه عباس و نگین گرد کویر»
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۶/۳
من، شاه عباس صفوی، سال‌ها پیش، وقتی کاروان‌هایم از کویر داغ عبور می‌کردند، می‌دانستم که این بیابان اگر پناه...

1

1

zeinodin
قصه‌ی «بهار و مهمانخانهٔ آجری‌اش»
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۶/۳
من، شهر بهار، از روزگاران کهن کنار دشت‌ها و کوه‌های همدان زندگی کرده‌ام. بادهای خنک بهاری و بوی خاک باران‌خ...

1

1

IMG_0736
قصه‌ی «کوه و مهمانخانه‌ی آجری‌اش»
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۶/۳
من، کوه بلند کنار کویر، هزاران سال است که اینجا نشسته‌ام. باد و خورشید، برف و باران، همه را دیده‌ام. اما یک...

1

1

IMG_0735

وارد شوید

ایمیل *
گذرواژه *