شهر بادگیرها...

متن اصلی

تصور کن وسط سرزمین گرم و خشک ایران،  یک شهر جادویی از دل کویر سر برافراشته؛  

اسمش یزد است، مثل نگینی درخشان روی انگشتر ایران!خانه‌های یزد با خشت و گل ساخته شده‌اند،  کوچه‌ها باریک و پرپیچ هستند،  بالای خانه‌ها بادگیرهایی مثل برج‌های جادویی دارند  که هوای داغ را خنک خنک می‌کنند.

در هر محله‌ی یزد،  حمام قدیمی، بازارچه‌ی باصفا، آب‌انبار بزرگ،  مسجدها و کوچه‌های پر از دوست و آشنا پیدا می‌شود؛  هنوز هم مردم توی همین کوچه‌ها زندگی می‌کنند و آب خنک از جوی‌ها می‌گیرند!مناره‌ها، گنبدهای رنگی، و بادگیرهای بلند،همه باهم، یزد را شبیه یک شهر افسانه‌ای ساخته‌اند؛  شهری که چنان خاص و قشنگ است که اولین شهر ایران بود  که در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شد!

اگر روزی رفتی یزد،  یادت باشد هر خشت این شهر یک قصه دارد  و هر بادگیرش، یک نسیم خنک از دل تاریخ برای تو می‌فرستد!

اطلاعات اثر

رسانه
نوشتاری | جستار
نوع اثر
دوره تاریخی
موقعیت سیاسی
مواد و مصالح

کلیدواژه‌ها

ارزیابی و نقطه‌نظرات

{{ reviewsTotal }}{{ options.labels.singularReviewCountLabel }}
{{ reviewsTotal }}{{ options.labels.pluralReviewCountLabel }}
{{ options.labels.newReviewButton }}
{{ userData.canReview.message }}
از همین نگارنده
الهه دوست داشتنی...
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۴/۲۹
در سرزمینی اسرارآمیز که خورشید بر تپه‌هایش می‌درخشید و باد در دشت‌هایش آواز می‌خواند، روزی روزگاری مردمان ج...

1

1

36
دوستان بزهای کوهی قیری...
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۴/۲۹
در سرزمین خیلی دور و قدیمی،  گاهی آدم‌ها از قیر طبیعی چیزهای جالب و شگفت‌انگیز می‌ساختند.  یکی از این چیزها...

1

1

30
قصه پرواز شیرها...
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۴/۲۹
روزی روزگاری، در سرزمینی قدیمی و رازآلود به نام عیلام،  در دل خاک آرامگاهی مخفی پنهان شده بود.  تا اینکه یک...

1

1

18

وارد شوید

ایمیل *
گذرواژه *