سرای سعدالسلطنه، هزار حجره ، هزار قصه‌

متن اصلی

در دل شهر قزوین، یک جا هست شبیه یک قلعه پررمزوراز، با صدها اتاق و راهرو! اسمش سرای سعدالسلطنه است؛ یک کاروانسرای بزرگ که قدیم‌ترها مسافران و تاجران آنجا استراحت می‌کردند و جنس‌هایشان را می‌فروختند.

تصور کن وسط یک میدان قدیمی، یک عمارت باشکوه با حیاط‌های تو در تو، پنجره‌های جورواجور و مغازه‌هایی رنگی در هر گوشه…  اینجا مثل یک  شهر کوچولو زیر سقف است! آدم‌ها حرف می‌زنند، بچه‌ها بازی می‌کنند و صدای خنده و قصه‌پرانی همه‌جا می‌پیچد.

سرای سعدالسلطنه را یک مرد مهربان به نام سعدالسلطنه برای بازرگان‌ها ساخت، تا همه با خیال راحت در قزوین چند روزی مهمان باشند. امروز هم اگر بروی آنجا، می‌توانی مثل دزد و پلیس در هزار راهرو گردش کنی، مغازه‌ها و حیاط‌های قشنگش را کشف کنی و کلی عکس یادگاری بگیری.

اطلاعات اثر

رسانه
نوشتاری | جستار
نوع اثر
دوره تاریخی
موقعیت سیاسی
مواد و مصالح

کلیدواژه‌ها

ارزیابی و نقطه‌نظرات

{{ reviewsTotal }}{{ options.labels.singularReviewCountLabel }}
{{ reviewsTotal }}{{ options.labels.pluralReviewCountLabel }}
{{ options.labels.newReviewButton }}
{{ userData.canReview.message }}
از همین نگارنده
قصه‌ی «شاه عباس و نگین گرد کویر»
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۶/۳
من، شاه عباس صفوی، سال‌ها پیش، وقتی کاروان‌هایم از کویر داغ عبور می‌کردند، می‌دانستم که این بیابان اگر پناه...

1

1

zeinodin
قصه‌ی «بهار و مهمانخانهٔ آجری‌اش»
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۶/۳
من، شهر بهار، از روزگاران کهن کنار دشت‌ها و کوه‌های همدان زندگی کرده‌ام. بادهای خنک بهاری و بوی خاک باران‌خ...

1

1

IMG_0736
قصه‌ی «کوه و مهمانخانه‌ی آجری‌اش»
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۶/۳
من، کوه بلند کنار کویر، هزاران سال است که اینجا نشسته‌ام. باد و خورشید، برف و باران، همه را دیده‌ام. اما یک...

1

1

IMG_0735

وارد شوید

ایمیل *
گذرواژه *