متن اصلی
یک روز، کارگرهای سدسازی داشتند زمین را میکندند که ناگهان صدای تقتقِ عجیبی از زیر خاک آمد. آنها با دستهایشان خاک را کنار زدند و… وای! یک جام بزرگ و درخشان پیدا کردند؛ جام جادویی این جام شبیه یک کاسهی براق و خیلی بزرگ بود، مثل خورشید میدرخشید. درست وسطش، یک گل زیبا با ۱۶ تا پر بود، مثل یک خورشید کوچولو یا چرخ جادویی! دور تا دور آن، پنج ردیف شلوغ و باحال نقاشی کشیده شده بود: بعضی از آدمها میرقصیدند و دست میزدند، بعضیها به هم کمک میکردند.حیوانات بامزه توی جشن بودند؛ از اسب و شیر و فیل تا پرنده و حتی موجودات عجیب و غریب! بعضیها بازی میکردند، بعضیها آواز میخواندند.یک جا هم یک پادشاه با لبخند روی لب، پیروزی خودش را جشن گرفته بود و همه شاد بودند!
اگر چشمهایت را ببندی و خوب گوش بدهی، صدای خنده و شادی بچهها و حیوانات را از توی جام میشنوی. جام ارجان نه فقط ظرف آبخوری، بلکه یک دنیای جادویی بود که همه با هم مهربان و شاد بودند.بد نیست بدانی روی این جام، تصویر بازیها و ورزشهای بچههای قدیم هم هست؛ برای همین، جام ارجان چند سال پیش نمادِ المپیک ایران شد—یعنی همه میتوانند با هم بازی کنند و دوست باشند!
پس اگر روزی این جام را دیدی، یادت باشه تو دلش پر از مهمانی، شادی و قصههای جادویی است! شاید با کمی خیالپردازی، خودت یکی از آدمهای پرشورِ جام بشوی!