متن اصلی
تصور کن یک مجسمه کوچک از سنگ یا سفال، هزاران سال پیش، زمانی که انسانها هنوز قصههایشان را روی دیوار غارها میکشیدند، در سرزمین عیلام ــ جایی در جنوب غربی ایران ــ ساخته شده است: مجسمه یک شیر مادر مهربان!
این شیر، شاید برای بچههای خودش نگهبانی میداده، یا تنها توی دشتهای پهناور عیلام میخوابیده و دنیای اطرافش را تماشا میکرده. هنرمندان عیلامی، با دستانی هنرمند و قلبی پر از عشق به طبیعت، این مجسمه را ساختهاند تا همیشه یادشان بماند که شیرها چقدر قوی و صبورند.حالا فکر کن این مجسمه، راهی دور و دراز را طی کرده تا به موزه بروکلین در نیویورک برسد! یعنی از ایران رفته تا آن سوی دنیا، تا آدمهایی که حتی یک بار هم کوههای ایران را ندیدهاند، بتوانند قدرت و زیبایی عیلام و شیرهای باستانی ما را ببینند و تحسین کنند.
مجسمه مادهشیر فقط یک تکه سنگ یا سفال قدیمی نیست. او یک قصهگو است؛ قصه سرزمینش، قصه مادری و مهربانی، قصه شجاعت، و قصه سفر دور و درازش از ایران تا نیویورک را در دلش نگه داشته. هر کسی که به او نگاه میکند، انگار با ایرانِ خیلی خیلی دور آشنا میشود و لحظهای کنار این حیوان باستانی، قصههایش را گوش میدهد.
پس باید این مجسمههای قصهگو را خوب بشناسیم و حتی اگر از ما دورند، به یادشان باشیم؛ چون هرکدام، یک پنجره کوچک از گذشته و فرهنگ زیبای ما هستند.