بیستون، دیوار قصه‌گوی کوه

متن اصلی

خیلی دورتر از همه‌ی کوه‌ها، یک کوه جادویی و بزرگ به نام بیستون هست. روی دلِ همین کوه، مردان شجاع هخامنشی روزی با قلم و چکش، داستان مهمی را نوشته‌اند؛ داستان پادشاهی به نام داریوش بزرگ که با شجاعت، دشمنان بدجنس را شکست داد و عدالت را آورد.

بیستون فقط یک سنگ‌نبشته نیست، یک کتاب سنگی است!

قصه‌اش را به سه زبان (عیلامی، اکدی، فارسی باستان) نوشته تا همه‌ی بچه‌های دنیا بتوانند بخوانندش.

روی دیوار بیستون، داریوش ایستاده و یاغیان را به صف کرده؛ بالاتر، نشانی از فروهر دیده می‌شود که از آن بالا نگهبانی می‌کند.

چرا باید بیستون را حفظ کنیم؟

چون بیستون رازهای مردم قدیم را در دل خود نگه داشته، مثل یک معلم بزرگ به ما یاد می‌دهد که با دوستی و تلاش، می‌توان بر سختی‌ها پیروز شد. اگر قصه‌های بیستون بماند، بچه‌ها همیشه راه دانایی، دوستی و شجاعت را از دل کوه و سنگ یاد می‌گیرند.

پس بیایید با هم هوای بیستون و خاطره‌هایش را داشته باشیم تا برای همیشه قصه‌گو بماند!

اطلاعات اثر

رسانه
نوشتاری | قصه
نوع اثر
دوره تاریخی
موقعیت سیاسی
مواد و مصالح

ارزیابی و نقطه‌نظرات

{{ reviewsTotal }}{{ options.labels.singularReviewCountLabel }}
{{ reviewsTotal }}{{ options.labels.pluralReviewCountLabel }}
{{ options.labels.newReviewButton }}
{{ userData.canReview.message }}
از همین نگارنده
قصه‌ی «شاه عباس و نگین گرد کویر»
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۶/۳
من، شاه عباس صفوی، سال‌ها پیش، وقتی کاروان‌هایم از کویر داغ عبور می‌کردند، می‌دانستم که این بیابان اگر پناه...

1

1

zeinodin
قصه‌ی «بهار و مهمانخانهٔ آجری‌اش»
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۶/۳
من، شهر بهار، از روزگاران کهن کنار دشت‌ها و کوه‌های همدان زندگی کرده‌ام. بادهای خنک بهاری و بوی خاک باران‌خ...

1

1

IMG_0736
قصه‌ی «کوه و مهمانخانه‌ی آجری‌اش»
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۶/۳
من، کوه بلند کنار کویر، هزاران سال است که اینجا نشسته‌ام. باد و خورشید، برف و باران، همه را دیده‌ام. اما یک...

1

1

IMG_0735

وارد شوید

ایمیل *
گذرواژه *