قصه قطار ماجراجو...

متن اصلی

روزی روزگاری، در سرزمین ما، مهندسان و کارگران باهوش تصمیم گرفتند قطاری بسازند که از جنگل‌ها، کوه‌ها، رودها و دشت‌ها بگذرد و مردم را از شمال تا جنوب ایران به هم برساند.آن‌ها تونل‌های بلند در دل کوه کندند و روی دره‌ها، پل‌های قوسی ساختند که مثل پل خواب اژدها روی دره‌ها کشیده شده‌اند. این قطار جادویی که از چهار فصل می‌گذرد، بچه‌ها و بزرگ‌ترها را از کنار جنگل‌های سرسبز، روستاهای کوچک، و دشت‌های پهناور عبور می‌دهد.خیلی‌ها فکر می‌کردند این کار غیرممکن است، اما با همت مردم و مهندسان، قصه‌ی جادویی راه‌آهن شمال تا جنوب ایران آغاز شد؛ حالا اگر سوار این قطار شوی، صدای چرخ‌هایش، قصه‌ی دوستی، تلاش و خیال را برایت تعریف می‌کند…

می‌دانید چرا باید قطار جادویی و پل‌های بلندش را حفظ کنیم؟

چون مثل یک کتاب قصه بزرگ است که هر پیچ و تابش، داستان تلاش و دوستی مردم ایران را در دل خودش نگه داشته. وقتی این قطار از جنگل و کوه و دشت می‌گذرد، انگار همه‌ی خاطره‌ها و امیدهای مردم را هم با خودش می‌بَرَد.اگر بخواهیم بچه‌های فردا هم همین قصه‌های قشنگ را بشنوند و این قطار را ببینند که روی پل می‌لغزد و از تونل‌ها رد می‌شود، باید خوب از آن مراقبت کنیم.

اطلاعات اثر

رسانه
نوشتاری | قصه
نوع اثر
دوره تاریخی
موقعیت سیاسی
مواد و مصالح

کلیدواژه‌ها

ارزیابی و نقطه‌نظرات

{{ reviewsTotal }}{{ options.labels.singularReviewCountLabel }}
{{ reviewsTotal }}{{ options.labels.pluralReviewCountLabel }}
{{ options.labels.newReviewButton }}
{{ userData.canReview.message }}
از همین نگارنده
قصه‌ی «شاه عباس و نگین گرد کویر»
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۶/۳
من، شاه عباس صفوی، سال‌ها پیش، وقتی کاروان‌هایم از کویر داغ عبور می‌کردند، می‌دانستم که این بیابان اگر پناه...

1

1

zeinodin
قصه‌ی «بهار و مهمانخانهٔ آجری‌اش»
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۶/۳
من، شهر بهار، از روزگاران کهن کنار دشت‌ها و کوه‌های همدان زندگی کرده‌ام. بادهای خنک بهاری و بوی خاک باران‌خ...

1

1

IMG_0736
قصه‌ی «کوه و مهمانخانه‌ی آجری‌اش»
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۶/۳
من، کوه بلند کنار کویر، هزاران سال است که اینجا نشسته‌ام. باد و خورشید، برف و باران، همه را دیده‌ام. اما یک...

1

1

IMG_0735

وارد شوید

ایمیل *
گذرواژه *