متن اصلی
در دل سرزمینی کوهستانی، جایی که عظمت کوه بیستون از دور چون نگهبانی بزرگ دیده میشود، مسافران خسته با شگفتی به کاروانسرای باستانی زیر پای این کوه میرسیدند. کوه بیستون مثل مادری مهربان سایهاش را بر سر کاروانسرا گسترده بود؛ انگار خودش مواظب خواب و استراحت همه مسافران بود.
روزگاری، شاه عباس صفوی خواست تا میان راهی پررفتوآمد، پناهگاهی بسازد که مایه آرامش دل هر رهگذری باشد. پس در دامنه همین کوه پایدار، کاروانسرایی بزرگ و باشکوه با طاقها و حجرههای فراوان ساختند؛ حیاطی با حوض و فواره، و حجرههایی برای استراحت، جایی برای گپزدن مسافرها و نوشیدن چای گرم.
شبی از شبها وقتی نسیم آرام از کوه میوزید و مه مهربان بر قله مینشست، کاروانسرا مثل گهوارهای امن میان زمین و آسمان آرمیده بود. کوه بیستون، بیصدا اما پرقدرت، مراقبِ همه بود؛ تا هیچ رهگیری بیسرپناه و خسته نمانَد.
حالا صدها سال گذشته و هنوز این کاروانسرای شاه عباسی بیستون با سایه کوه مهربانش ایستاده است؛ مثل قصهای زنده از تاریخ، سفر، امنیت و آرامش. حفظ این بنا یعنی زنده نگه داشتن یاد گذشته و بخشیدن امید و زیبایی به آینده ما، زیر سقف همیشه استوار کوه و آسمان.