متن اصلی
خیلی سال پیش، وقتی هنوز لوله و شیر آب نبود، مردم شهر شاهینشهر خیلی نگران بودندچطور آب از دل بیابان خشکشان پیدا کنند؟یک روز مهندسهای دانای ایرانی با کلاههای حصیری و بیل و کلنگ در دست فکری شجاعانه کردند: بیایید یک تونل جادویی زیرزمینی بسازیم .تا آبهای دور، آرامآرام و بیصدااز دل زمین بیایند و به شهر برسند!و اینطور بود که قنات مزدآباد ساخته شد، یک رودخانه مخفی که زیر خاک میپیچد با صدها چاه مثل پنجرههای کوچک نور، که آب خنک را به باغها و خانهها هدیه میکند.گاهی بچههای روستا کنار دهانه قنات جمع میشدند، به صدای شرشر آب گوش میدادند و خیال میکردند این تونلها خانهی پریان آب و قصههای قدیمی است.
قنات مزدآباد، سالهاست که با سخاوت آب زلالش را تقسیم میکند تا هیچ گل و سبزهای تشنه نماند و هیچ لبخندی در شهر خاموش نشود.حالا ما میدانیم این قناتهای جادویی فقط چندتا چاه خشک زیر زمین نیستند آنها گنجینهی تلاش و دانایی پدربزرگها و مادربزرگهای ما هستند که باید مثل یک قصه ارزشمند، از آنها مراقبت کنیم تا همیشه صدای زندگی در باغ و خانههای ما بپیچد.
قنات مزدآباد، رودخانهی مخفی شجاعت و مهربانی است؛ اگر مراقبش باشیم، آب و قصه و دوستی همیشه در شهر ما جاری خواهد ماند!