جام ارجان،جام جان...

متن اصلی

یک روز، کارگرهای سدسازی داشتند زمین را می‌کندند که ناگهان صدای تق‌تقِ عجیبی از زیر خاک آمد. آن‌ها با دست‌هایشان خاک را کنار زدند و… وای!  یک جام بزرگ و درخشان پیدا کردند؛ جام جادویی این جام شبیه یک کاسه‌ی براق و خیلی بزرگ بود، مثل خورشید می‌درخشید.  درست وسطش، یک گل زیبا با ۱۶ تا پر بود، مثل یک خورشید کوچولو یا چرخ جادویی!  دور تا دور آن، پنج ردیف شلوغ و باحال نقاشی کشیده شده بود: بعضی از آدم‌ها می‌رقصیدند و دست می‌زدند، بعضی‌ها به هم کمک می‌کردند.حیوانات بامزه توی جشن بودند؛ از اسب و شیر و فیل تا پرنده و حتی موجودات عجیب و غریب! بعضی‌ها بازی می‌کردند، بعضی‌ها آواز می‌خواندند.یک جا هم یک پادشاه با لبخند روی لب، پیروزی خودش را جشن گرفته بود و همه شاد بودند!

اگر چشم‌هایت را ببندی و خوب گوش بدهی، صدای خنده و شادی بچه‌ها و حیوانات را از توی جام می‌شنوی.  جام ارجان نه فقط ظرف آب‌خوری، بلکه یک دنیای جادویی بود که همه با هم مهربان و شاد بودند.بد نیست بدانی روی این جام، تصویر بازی‌ها و ورزش‌های بچه‌های قدیم هم هست؛  برای همین، جام ارجان چند سال پیش نمادِ المپیک ایران شد—یعنی همه می‌توانند با هم بازی کنند و دوست باشند!

پس اگر روزی این جام را دیدی، یادت باشه تو دلش پر از مهمانی، شادی و قصه‌های جادویی است! شاید با کمی خیال‌پردازی، خودت یکی از آدم‌های پرشورِ جام بشوی!

اطلاعات اثر

رسانه
نوشتاری | جستار
نوع اثر
دوره تاریخی
موقعیت سیاسی
مواد و مصالح

کلیدواژه‌ها

ارزیابی و نقطه‌نظرات

{{ reviewsTotal }}{{ options.labels.singularReviewCountLabel }}
{{ reviewsTotal }}{{ options.labels.pluralReviewCountLabel }}
{{ options.labels.newReviewButton }}
{{ userData.canReview.message }}
از همین نگارنده
قصه‌ی «شاه عباس و نگین گرد کویر»
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۶/۳
من، شاه عباس صفوی، سال‌ها پیش، وقتی کاروان‌هایم از کویر داغ عبور می‌کردند، می‌دانستم که این بیابان اگر پناه...

1

1

zeinodin
قصه‌ی «بهار و مهمانخانهٔ آجری‌اش»
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۶/۳
من، شهر بهار، از روزگاران کهن کنار دشت‌ها و کوه‌های همدان زندگی کرده‌ام. بادهای خنک بهاری و بوی خاک باران‌خ...

1

1

IMG_0736
قصه‌ی «کوه و مهمانخانه‌ی آجری‌اش»
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۶/۳
من، کوه بلند کنار کویر، هزاران سال است که اینجا نشسته‌ام. باد و خورشید، برف و باران، همه را دیده‌ام. اما یک...

1

1

IMG_0735

وارد شوید

ایمیل *
گذرواژه *