دخمه ایی پر رمز و راز....

متن اصلی

آیا تا حالا به جایی رفته‌ای که انگار یک جور قلعه جادویی زیر سقفی از بخار باشد؟ حمام قجر در قزوین دقیقاً همین است! این حمام قدیمی مثل یک قصر گرم و نرم زیرزمین است که آدم‌ها صدها سال پیش برای تمیز شدن و صحبت کردن و حتی قصه‌گویی به آن می‌آمدند.وقتی وارد حمام قجر می‌شوی، انگار وارد یک داستان باستانی شدی! کاشی‌های آبی و نقش‌دارش مثل تکه‌هایی از آسمان روی دیوارها برق می‌زنند. نور کم و لامپ‌های قدیمی سایه‌ها را روی بخار آب می‌رقصاند و همه جا پر از صدای چک چک آب است.در روزهای قدیم، زن‌ها و مردها اینجا جدا جدا جمع می‌شدند بعضی با دوست‌هایشان می‌خندیدند و بازی می‌کردند، بعضی‌ها آروم حرف دلشان را می‌زدند، بعضی‌ها هم با لُنگ و کیسه و صابون حسابی خودشان را شست‌وشو می‌دادند. حتی گاهی بچه‌ها پنهانی سرک می‌کشیدند و فکر می‌کردند داخل حمام قجر یک جهان عجیب و پرماجرا است!حمام قجر فقط یک حمام نیست؛ یک موزه زنده از عادت‌ها و شادمانی‌های قدیمی است. نگهداری و بازدید از آن یعنی احترام به خاطرات مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌هایی که سال‌ها پیش زیر سقف آن با هم مهربان بودند.  اینجا هنوز وقتی قدم می‌زنی، انگار بخار گرم بخشی از قصه‌ خودت را هم توی هوا حل می‌کند...

اطلاعات اثر

رسانه
نوشتاری | جستار
نوع اثر
دوره تاریخی
موقعیت سیاسی
مواد و مصالح

کلیدواژه‌ها

ارزیابی و نقطه‌نظرات

{{ reviewsTotal }}{{ options.labels.singularReviewCountLabel }}
{{ reviewsTotal }}{{ options.labels.pluralReviewCountLabel }}
{{ options.labels.newReviewButton }}
{{ userData.canReview.message }}
از همین نگارنده
قصه‌ی «شاه عباس و نگین گرد کویر»
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۶/۳
من، شاه عباس صفوی، سال‌ها پیش، وقتی کاروان‌هایم از کویر داغ عبور می‌کردند، می‌دانستم که این بیابان اگر پناه...

1

1

zeinodin
قصه‌ی «بهار و مهمانخانهٔ آجری‌اش»
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۶/۳
من، شهر بهار، از روزگاران کهن کنار دشت‌ها و کوه‌های همدان زندگی کرده‌ام. بادهای خنک بهاری و بوی خاک باران‌خ...

1

1

IMG_0736
قصه‌ی «کوه و مهمانخانه‌ی آجری‌اش»
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۶/۳
من، کوه بلند کنار کویر، هزاران سال است که اینجا نشسته‌ام. باد و خورشید، برف و باران، همه را دیده‌ام. اما یک...

1

1

IMG_0735

وارد شوید

ایمیل *
گذرواژه *